نشر موقت

ساخت وبلاگ

با سلام 

شعری که دوست عزیز مان با نام (کیا ) به ما منت گذار شدند به جهت تشکر و خدا قوتی .:

جایز بود معرفی ایشان 

سلام 
ضمن تشکر از همت، حمیت و تلاش حضرتعالی
نا قابل تقدیم به شما 
گفت یوسف را چو می بفروختند

مصریان از شوق او می سوختند

چون خریداران بسی برخاستند

پنج ده هم سنگ مشکش خواستند

زان، زنی پیری به خاک آغشته بود

ریسمانی چند درهم رشته بود

در میان جمع آمد در خروش

گفت: «ای دلال کنعانی فروش

ز آرزوی این پسر سرگشته ام

ده کلاوه ریسمانش رشته ام

این ز من بستان و با من بیع کن

دست در دست منش نِه بی سخن»

خنده آمد مرد را گفت: «ای سلیم

نیست در خورد تو این درّ یتیم

هست صد گنجش بها در انجمن

مه تو و مه ریسمانت! ای پیرزن»

پیرزن گفتا که: «دانستم یقین

کاین پسر را کس بنفروشد بدین

لیک اینم بس که چه دشمن، چه دوست

گوید این زن ازخریداران اوست

گؤیل شیاس/تاریخ شفاهی شیاس/معرفی چغامله ...
ما را در سایت گؤیل شیاس/تاریخ شفاهی شیاس/معرفی چغامله دنبال می کنید

برچسب : نشر,موقت, نویسنده : agagoealshias13947 بازدید : 224 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:39